آنچه که در ژنو به عنوان توافق هستهای میان کشور ایران و کشورهای ۱+۵ (آمریکا، روسیه، چین، انگلستان، فرانسه و آلمان) اتفاق افتاد، بدون تردید موفقیتی بزرگ برای هر دو طرف است. ایران بعد از سالها چالش با این کشورها در مسیر جدیدی قرار گرفته است که تعامل جایگزین تقابل شده است و کشورهای ۱+۵ هم توانستهاند مسیر قابل پیش بینی و مشخصی را برای ایران ترسیم کنند.
اما موفقیت آمیز خواندن این توافق بدون توجه به بسترها و زمینههایی که کشور ما را در مسیر تن دادن به آن قرار داد میتواند به شدت خطرناک باشد و این احتمال را تقویت کند که در تعیین مسیر آینده، نتوانیم از این تجربه استفاده لازم را ببریم، و دوباره اشتباهاتی را تکرار کنیم که تاکنون هزینههای بسیار زیادی برای آن پرداخت کردهایم.
این سوال حق هر شهروند ایرانی است که بپرسد: چرا در طول سالهای گذشته، بی تدبیری و عدم توجه به مقررات و ضوابط و واقعیتهای دنیای امروز را تا به آنجا ادامه دادیم که اکنون شادمانیم که مواد غنی سازی شده بیست درصدی با صرف هزینههای گزاف را در چرخه تولید رقیق کرده و به مواد ۵ درصدی برمیگردانیم، خوشحالیم که تحریمهای جدیدی وضع نمیشود و وضعمان بدتر از این نخواهد شد.!
نگرش «هزینه، فایده» ما را در جایگاهی قرار میدهد که واقع بینانه و به دور از تعصبات، هزینهها و دستاوردهای این توافق را مورد کنکاش و دقت نظر قرار دهیم و توجه کنیم که چه مسیری را دنبال کردهایم که اکنون در این نقطه قرار گرفتهایم. به راستی چرا انسان عاقل، کاری را انجام دهد که مجبور شود برای کاهش تبعات بیشتر عمل خود به یکباره مسیر خود را اینگونه عوض کند؟
هنوز گوشمان پر است از «کاغذ پاره خواندن تحریمها» و «بی اثر بودن تحریمها در زندگی مردم». اما وقتی موجودی سفرهمان هر روز کمتر و کم بهاتر شد و جیبمان خالیتر از هر روز، شرایطی را احساس کردیم که با آنچه عقلمان میگفت فرسنگها تفاوت داشت. آیا این دلخوشی برایمان کافی است که کسانی ندانسته یا از سر بی تدبیری سنگی در چاه بیاندازند و امیدوار باشیم کسان دیگری با هزار زحمت و مشقت آن سنگ را از چاه بیرون بیاورند و یا اینکه راهی پیدا کنند که چاه بسته نشود؟ آیا ما واقعاً کاری جز سنگ اندازی و خارج کردن سنگ از چاه نداریم؟ کمی چشمانمان را بازتر کنیم. آیا کشورهایی که در مسیر توسعه قرار گرفتهاند نیز اینگونه عمل کرده یا میکنند؟
اتفاقی که در بازار طلا در حال افتادن است، به خوبی شرایط ما را بیان میکند. طلا دارای ارزش ذاتی است و در شرایط بحرانی بهترین و دم دستترین کالا برای تبدیل سرمایه برای خارج کردن از کشور و یا برای حفظ دارایی است. وقتی قیمت طلا به ارزش واقعی آن در دنیا نزدیک میشود، یعنی اینکه ما تازه در حال تجربه شرایطی هستیم که دیگران معمولاً در آن شرایط قرار دارند، و معنی دیگر آن این است که ما در بحران بودهایم. سرمایههای کشورمان که باید در مسیر تولید و سازندگی قرار میگرفتند تبدیل به طلا شده بودند و آماده خارج شدن از کشور و یا گذار به وضع مطلوب.
از قدیم گفتهاند جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است، به همه کسانی که از ادامه این خسران بزرگ جلوگیری کردند و باعث بدست آمدن این توافق نامه شدند خدا قوت جانانه میگوییم. اما این توافق باید درس عبرتی برایمان باشد که آزموده را دوباره نیازماییم و به جای اینکه بخش اعظم تلاشمان را صرف درآوردن سنگ از چاه کنیم، مراقبت بکنیم که کسانی سنگهای دیگری در چاه نیاندازند. به راستی چرا عاقل کند کاری…
محمد حسنخانی
سلام، خسته نباشید.
با نظرتون کاملاً موافقم.