اعلام گذشت از قاتل به احترام حضرت علی اکبر (ع) توسط پدر و مادر خوشنام ابهری

   ابهر آنلاین : اشک گونه هایش را خیس کرده، اما چروک های صورتش مانع جاری شدن اشک هایش نمی شوند. کار بزرگی کرد. وقتی طناب دار را از گردن قاتل پسرش برداشت، گفت: «درخت های میوه پسرم بار داده اما خودش در بین ما نیست. پسرم مومن بود و عصای دستم. اهالی روستا در سوگش به عزا نشستند. قرار بود بعد از محرم دامادش کنم اما اجل مهلتش نداد، حالا هم قاتلش را می بخشم تا مثل پسرم زیر خروارها خاک نرود. می بخشم تا جامعه یاد بگیرد که با بخشش می توان به دیگران زندگی بخشید.»

    در این گزارش که در شماره روز شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۴ خورشیدی انتشار یافت، می خوانیم: سحرگاه چهارشنبه، بیستم خردادماه در محوطه زندان رجایی شهر کرج سکوت مرگباری حاکم است. سکوت زندان با صدای زنجیر اما شکسته می شود. وقتی نگاه ها به سوی صدا می چرخد دو سرباز در حالی که محکوم به مرگ را با دست و پای زنجیر شده بدرقه می کنند نزدیک طناب دار می شوند. محکوم به مرگ وقتی چشم به طناب دار می دوزد قدم سست می کند و به سختی هر چه بیشتر گام برمی دارد. کنار چوبه دار، زن و شوهری سالخورده با صورت های چروکیده، به انتظار ایستاده اند. قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی پایتخت به همراه همکارانش و چند نفر از مسئولان زندان، برای اعلام گذشت تلاش می کنند. ثانیه هایی بعد محکوم به مرگ با کمک سربازان بربالای چوبه دار قرار می گیرد تا حکم اجرا شود. طناب دار به گردنش آویخته می شود. چشم های ملتمسش به زن و مرد سالخورده خیره مانده است. می داند زندگی و مرگش در دست آنان است. با حرف های قاضی شهریاری است که زن و مرد به چوبه دار نزدیک می شوند. همه نفس ها در سینه حبس می شود. سید قلی ارمکانی، طناب دار را از گردن قاتل پسرش برمی دارد و زندگی دوباره به او می بخشد. مادر مقتول هم با گریه می گوید تو را بخشیدم به احترام نوجوان امام حسین حضرت علی اکبر.

 آغاز ماجرا

       روز ۷ دی ماه سال ۱۳۸۷ بود که مأموران پلیس شهرستان شهریار در جریان مرگ مشکوک پسر جوانی در بیمارستان قرار گرفتند. مأموران پلیس در بیمارستان با جسد خونین پسر ۲۳ ساله ای به نام جلیل ارمکانی روبه رو شدند که با اصابت ۲۱ ضربه چاقو به بدنش از پای درآمده بود. نخستین تحقیقات نشان داد که جلیل کارگر کارخانه فرغون سازی در روستای انجم آباد رباط کریم است که لحظاتی قبل با یکی دیگر از کارگران کارخانه به نام اسماعیل درگیری خونینی را رقم زده است. همچنین در بررسی های بعدی مشخص شد اسماعیل بعد از حادثه از محل گریخته است. یکی از شاهدان گفت: چند ساعت قبل از درگیری، اسماعیل و جلیل با هم مشاجره کردند که لحظه حادثه ناگهان اسماعیل با چاقویی به مقتول حمله کرد و چندین ضربه به او زد و فرار کرد. پس از این کارآگاهان پلیس آگاهی برای دستگیری مظنون حادثه وارد عمل شدند تا اینکه چند روز بعد از حادثه موفق شدند متهم را بازداشت کنند. متهم در بازجویی ها با اظهار پشیمانی به قتل جلیل اعتراف کرد. وی گفت: «صبح روز حادثه مقتول با پسری افغانی درگیر شد و من به او اعتراض کردم. ما با هم مشاجره لفظی کردیم و بعد هر دو سرکارمان رفتیم. عصر همان روز دوباره با هم مشاجره کردیم که من از ترس با چاقو چند ضربه به او زدم و وقتی او خونین روی زمین افتاد از محل گریختم.»

پدر و مادر مقتول در دادگاه برای متهم درخواست قصاص دادند و هیئت قضایی شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران اسماعیل را به قصاص محکوم کرد. حکم متهم بعد از تأیید در شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور برای سیر مراحل قانونی اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی فرستاده شد. سرانجام متهم سحرگاه روز چهارشنبه پای چوبه دار قرار گرفت اما اولیای دم مقتول در اقدامی خداپسندانه طناب دار را از گردن قاتل برداشتند و به او زندگی دوباره بخشیدند.

گفت وگوی خبرنگار «جوان» با پدر و مادر مقتول بعد از بخشیدن قاتل پای چوبه دار

خانم شوکت نظرلو با چه احساسی طناب دار را از گردن متهم برداشتید ؟

احساس سبکی کردم. هر چند گریه امانم نمی داد، اما قلباً خوشحال بودم و خدا را شکر کردم که توانستم قاتل پسرم را ببخشم.

روزی که خبر حادثه را شنیدید چه احساسی داشتید؟

۱۰ روز مانده به محرم بود که با من تماس گرفت تا لباس های مشکی و زنجیرش را آماده کنم. قرار بود دهه اول محرم را برای عزاداری امام حسین به روستا بیاید که به من خبر دادند پسرم در تصادف زخمی شده اما کم کم متوجه شدم که پسر جوانی جلیل را کشته است. وقتی فهمیدم، زندگی برای من سیاه شد.

هر روز در انتظار این بودم که قاتل پسرم را قصاص کنم تا دلم آرام گیرد. هر شب پسرم به خوابم می آمد. جلیل می گفت که بی گناه کشته شده است.

پس چی شد که تصمیم گرفتید قاتل را ببخشید؟

        من به احترام حضرت علی اکبر او را بخشیدم، هر چند که ابتدا قصد قصاص داشتم اما سید اصرار زیادی کرد تا او را ببخشم و الان هم خوشحالم و حتماً از این تصمیم جلیل هم در آن دنیا راضی است.

به احترام جدم بخشیدم

آقای سیدقلی ارمکانی شما روزی که برای اجرای حکم از شهرستان ابهر به تهران آمدید چه تصمیمی داشتید؟

من قبلاً تصمیم گرفته بودم که پای چوبه دار او را ببخشم.

از کی این تصمیم را گرفته بودی؟

زمانی که خبر دادند پسر جوانی جلیل را به قتل رسانده و از محل گریخته است تصمیم گرفتم طبق قانون او را مجازات کنم. شاید اگر روز حادثه قاتل از محل فرار نمی کرد و پسرم را به بیمارستان می رساند همان ماه های اول او را می بخشیدم.

بالاخره کی تصمیم گرفتی؟

ما اهل روستای خوشنام از توابع شهرستان ابهر هستیم و من یکی از ریش سفیدان روستا هستم. خانه من محل صلح و آشتی اهالی روستا است. ازاین رو مردم روستا ازمن بیشتر توقع بخشش دارند. از طرف دیگر در این مدت امام جمعه شهر، فرماندار و بخشدار و تعداد دیگری از بزرگان میانجیگری کردند و من هم به احترام جدم او را بخشیدم.

چرا شما از خانواده قاتل درخواست دیه نکردید؟

من یک کشاورزم و زندگی ساده ای دارم اما هرگز حاضر نیستم خون بچه ام را با پول معامله کنم. من او را بخشیدم تا بتواند برای زندگی آینده اش تصمیم درستی بگیرد و گذشته اش برایش عبرت باشد.

یعنی شما از متهم هیچ پولی درخواست نکردید؟

پسرم از روستا به تهران آمد و در این کارخانه ۴۰ روز مشغول به کار شد تا کمک خرجی ما باشد اما به قتل رسید. او در این مدت بیمه نبود به همین خاطر هزینه زیادی بیمارستان از ما گرفت و در این مدت ما حدود ۱۵ میلیون تومان هزینه کردیم و حتی برای بخشش، هزینه هایمان را درخواست نکردیم چون ما فقط با خدا معامله کردیم نه با بنده خدا.

الان چه احساسی داری؟

خوشحالم و فکر می کنم این یک امتحان الهی بود و شکرگزار خدا هستم به خاطر اینکه از این امتحان سربلند بیرون آمدم.

به عنوان آخرین سؤال، مهم ترین یادگار پسرتان که برای شما مانده چیست؟

قبل از حادثه او تعداد زیادی درخت میوه در باغ مان کاشت. حالا درخت های او بار داده اند اما خودش بین ما نیست. من هر وقت آن درخت ها را آبیاری می کنم به یاد پسرم می افتم و در تنهایی برایش گریه می کنم.

*منبع :روزنامه جوان
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهارده − هشت =